نبوسش...

تمام می‌شود. به همان سادگی که بقیه تمام شدند. به همان تلخی که بقیه به تاریکی پیوستند. فراموش شدند. منقضی شدند. وسوسه است. تشنگی است. اگر بنوشی‌اش، تمام می‌شود. دوباره تشنه شدنت مثل این نخواهد بود. یک بار تحمل کن. یک‌ بار تا ته درد برو. یک‌ بار وسوسه‌ ات را زندگی کن. رویایت را نگاه دار. تمامش نکن. به یک نفر ،همین یک نفر، اجازه زندگی بده. جاودانه‌اش کن. نبوسش...

غسل

مهتابی های نا مشروعت را خوب غسلی بود تنهایی! 

کار من نیست...

درد کم نیست
درمان هم کم نیست اما
خوب شدن کار من نیست.

...

از تلخی غمت

دود سیگارت را می بینند 

با نگاهی درنده

سرفه کنان دور می شوند...

نشانه

قلبم
به نماز آیات "می ایستد"
وقتی لبریز میشوم از باران مهرت...