:)

باید پذیرفت
بعضی ها 
جایشان در قلب توست
نه در زندگی ات

رمان قدیمی

عشق ما 

رمان قدیمی ایه
که خیلی از ورق هاش سوختن
خیلی از ورقاش کنده شدن
دیگه نخونش
چیزی ازش نمیفهمی.

نیستی ِ چندین ساله

هرکه بگویی بودم
جز آنکه تقدیرم بود

دلسرد

در فصل میوه ها

یخچال دلم

بوی دارو می دهد.

من که خیلی وقت است نای زندگی کردن ندارم

زندگی هم از کمر افتاده
هر دو می خوابیم.